وسعت دلتنگیهایم به اندازهی همهی راههای نرفته و جاهای ندیده است و از همین روست که بخشی از این اندوه را از پس هر سفری از دست میدهم
اما کو تا پایان دلتنگی؟ ... کو . تا پایان نوَردیدن همهی راهها و دیدن همهی جای ها
و اگر چه مرگ حقیقتی است تلخ ( تلخ؟ ) و همین حقیقت تلخ یا شیرین به یاد میآورد که فرصت اندک است و جای بسیار ندیده و راه بسیار نرفته مانده، پس تا مجال نفس هست، بایستی در پیچ و خم کوهها و درهها نفس نفس زد تا آندم که نفس افتد
عباس جعفری